شما برای جوانهای تان هزینه می کنید که برای تحصیل یا زندگی به خارج از کشور بروند. کسی هم آنجا به آنها پول نمیدهد یا ترغیب مالی نمیشوند که اگر آمدید فلان قدر ماهیانه به شما میدهیم، اما شما با رغبت افرادتان را میفرستید و متدینین که نمازشان را می خواند و اهل تقوایند هم زیاد هستند. وقتی به آنجا میروند طبق ساختار آنها، برای رسیدن به مدرکشان یا پروژهای که دارند، مجبور به کار تحقیقاتی میشوند یا یک فعالیت اقتصادی انجام میدهند. این کار بخشی از آن جامعه و نظام میشود. یک نقشی را در آنجا ایفا می کنند که در مجموع شرکتهایی مانند اپل یا گوگل یا سیا یا ناسا و مجموعههای دانشگاهی و اقتصادی کارشان را با این افراد جلو میبرند. آیا الان تدین این افراد توانسته به ساختار آنها ضربه بزند؟
اگر شما وضعیت را برعکس کرده باشید، یعنی طوری چیده باشید که هر کسی وارد نظام شما میشود ولو شیعه و مسلمان نباشد، مجبور باشد در ساختار شما رفتار کند. مثال میزنم شما شعار مبارزه با ظلم و بیعدالتی را بلند کردید، یک عدهای در آمریکا تحت تاثیر مبارزه با جنگ در مقابل کاخ سفید تظاهرات ضد جنگ میکنند، یهودی یا مسیحی مسلمان نیستند اما برآیند این کار در جیب ایران میرود یا جنبش ۹۹ درصد که متاثر از یک شعار که جای دیگری اتفاق افتاده، است. یعنی میتوان در مقابل ظلم داد زد. این توانایی به مردم دنیا القا شد که میتوانید ساکت نباشید. لذا این جنبش راه افتاد و وجدان عمومیشان به این سمت متمایل شد. اینها کاری هست که شما از کسی دعوت نکردید اما علیرغم این که آنها دین شما را ندارند، برآیند کارشان آبرو برای اسلام میشود آبرو برای شیعه میشود.
حالا اگر بتوانید این را توسعه دهید، در مسائل سیاسی، دفاعی، امنیتی و استکبار ستیزی اینها را داریم اما در مسائل اقتصادی و فرهنگی نداریم. اگر این اتفاق بیفتد که بگویند آمار آرامش یک ملت، آمار دوستی، علاقه و محبت یک ملت نسبت به همدیگر به گونه ای است که هر کسی میبیند مبهوت میشود. لذا توریست دیگر برای ما جنبه پول در آوردن به معنایی که دنیا دنبالش هست نخواهد داشت که بیاید از ساختمانها و ابنیه ما بازدید کند برای این میآیند که ببینند روابط انسانها چگونه است. وقتی بعضی از توریستها میآیند بیشترین چیزی که از آن ذکر میکنند علیرغم این که تصویر مثلاً از ابنیه است ولی میگویند مردم متفاوتی دارد این مردم را ما جای دیگر ندیدیم. با آنکه الان به نظر میرسد از لحاظ روابط اجتماعی در وضعیت ضعیفی هستیم ولی نسبت به دنیا حتماً جلوتر هستیم. ولی باید ارتقا پیدا کند. باید بتواند در روابط فرهنگی و اقتصادی ما به گونهای بیاید که ببینند یک زندگی که ظاهرش هم ساده است اما آرامش دارد، محبت در آن هست. حرص نسبت به این که بدود و یک قدم دیگر از رفاه را تأمین کند و دوباره باز به آنجا که رسید یک قدم بعدی رفاه دائم التزاید برای خودش ببیند، در آن نیست در عوض به فکر این هستند که چگونه روابطشان را با نفر بغل دستی در یک برهه از محبت و علاقه بروز دهند. دغدغهشان این است که با خدای متعال یک حالت جدیدی از ارتباط را ایجاد کنند. لذا در همچین فضایی، دیگر برایتان مهم نیست فردی که اینجا هست، یهودی هست یا مسیحی یا شیعه. میگویند من ساختار را شیعه کردم این غرض از تمدن است.
باید روابط فرهنگی و اقتصادی ما به گونهای باشد که ببینند یک زندگی که ظاهرش هم ساده است اما آرامش دارد، محبت در آن هست. حرص نسبت به این که بدود و یک قدم دیگر از رفاه را تأمین کند و دوباره باز به آنجا که رسید یک قدم بعدی رفاه دائم التزاید برای خودش ببیند، در آن نیست در عوض به فکر این هستند که چگونه روابطشان را با نفر بغل دستی در یک برهه از محبت و علاقه بروز دهند. دغدغهشان این است که با خدای متعال یک حالت جدیدی از ارتباط را ایجاد کنند. لذا در همچین فضایی، دیگر برایتان مهم نیست فردی که اینجا هست، یهودی هست یا مسیحی یا شیعه. میگویند من ساختار را شیعه کردم این غرض از تمدن است.
شما برای جوانهای تان هزینه می کنید که برای تحصیل یا زندگی به خارج از کشور بروند. کسی هم آنجا به آنها پول نمیدهد یا ترغیب مالی نمیشوند که اگر آمدید فلان قدر ماهیانه به شما میدهیم، اما شما با رغبت افرادتان را میفرستید و متدینین که نمازشان را می خواند و اهل تقوایند هم زیاد هستند. وقتی به آنجا میروند طبق ساختار آنها، برای رسیدن به مدرکشان یا پروژهای که دارند، مجبور به کار تحقیقاتی میشوند یا یک فعالیت اقتصادی انجام میدهند. این کار بخشی از آن جامعه و نظام میشود. یک نقشی را در آنجا ایفا می کنند که در مجموع شرکتهایی مانند اپل یا گوگل یا سیا یا ناسا و مجموعههای دانشگاهی و اقتصادی کارشان را با این افراد جلو میبرند. آیا الان تدین این افراد توانسته به ساختار آنها ضربه بزند؟
اگر شما وضعیت را برعکس کرده باشید، یعنی طوری چیده باشید که هر کسی وارد نظام شما میشود ولو شیعه و مسلمان نباشد، مجبور باشد در ساختار شما رفتار کند. مثال میزنم شما شعار مبارزه با ظلم و بیعدالتی را بلند کردید، یک عدهای در آمریکا تحت تاثیر مبارزه با جنگ در مقابل کاخ سفید تظاهرات ضد جنگ می کنند، یهودی یا مسیحی مسلمان نیستند اما برآیند این کار در جیب ایران میرود یا جنبش ۹۹ درصد که متاثر از یک شعار که جای دیگری اتفاق افتاده، است. یعنی میتوان در مقابل ظلم داد زد. این توانایی به مردم دنیا القا شد که میتوانید ساکت نباشید. لذا این جنبش راه افتاد و وجدان عمومیشان به این سمت متمایل شد. اینها کاری هست که شما از کسی دعوت نکردید اما علیرغم این که آنها دین شما را ندارند، برآیند کارشان آبرو برای اسلام میشود آبرو برای شیعه میشود.
حالا اگر بتوانید این را توسعه دهید، در مسائل سیاسی، دفاعی، امنیتی و استکبار ستیزی اینها را داریم اما در مسائل اقتصادی و فرهنگی نداریم. اگر این اتفاق بیفتد که بگویند آمار آرامش یک ملت، آمار دوستی، علاقه و محبت یک ملت نسبت به همدیگر به گونه ای است که هر کسی میبیند مبهوت میشود. لذا توریست دیگر برای ما جنبه پول در آوردن به معنایی که دنیا دنبالش هست نخواهد داشت که بیاید از ساختمانها و ابنیه ما بازدید کند برای این میآیند که ببینند روابط انسانها چگونه است. وقتی بعضی از توریستها میآیند بیشترین چیزی که از آن ذکر میکنند علیرغم این که تصویر مثلاً از ابنیه است ولی میگویند مردم متفاوتی دارد این مردم را ما جای دیگر ندیدیم. با آنکه الان به نظر میرسد از لحاظ روابط اجتماعی در وضعیت ضعیفی هستیم ولی نسبت به دنیا حتماً جلوتر هستیم. ولی باید ارتقا پیدا کند. باید بتواند در روابط فرهنگی و اقتصادی ما به گونهای بیاید که ببینند یک زندگی که ظاهرش هم ساده است اما آرامش دارد، محبت در آن هست. حرص نسبت به این که بدود و یک قدم دیگر از رفاه را تأمین کند و دوباره باز به آنجا که رسید یک قدم بعدی رفاه دائم التزاید برای خودش ببیند، در آن نیست در عوض به فکر این هستند که چگونه روابطشان را با نفر بغل دستی در یک برهه از محبت و علاقه بروز دهند. دغدغهشان این است که با خدای متعال یک حالت جدیدی از ارتباط را ایجاد کنند. لذا در همچین فضایی، دیگر برایتان مهم نیست فردی که اینجا هست، یهودی هست یا مسیحی یا شیعه. میگویند من ساختار را شیعه کردم این غرض از تمدن است.
باید روابط فرهنگی و اقتصادی ما به گونهای باشد که ببینند یک زندگی که ظاهرش هم ساده است اما آرامش دارد، محبت در آن هست. حرص نسبت به این که بدود و یک قدم دیگر از رفاه را تأمین کند و دوباره باز به آنجا که رسید یک قدم بعدی رفاه دائم التزاید برای خودش ببیند، در آن نیست در عوض به فکر این هستند که چگونه روابطشان را با نفر بغل دستی در یک برهه از محبت و علاقه بروز دهند. دغدغهشان این است که با خدای متعال یک حالت جدیدی از ارتباط را ایجاد کنند. لذا در همچین فضایی، دیگر برایتان مهم نیست فردی که اینجا هست، یهودی هست یا مسیحی یا شیعه. میگویند من ساختار را شیعه کردم این غرض از تمدن است.