گرچه سال تمام میشود اما امتحانات ما، ماموریتهای ما، تلاشهای ما همچنان ادامه دارد و باید با سرعت بیشتر و همت بیشتری پایدار بماند، به حول قوه الهی و به مدد حضرت ولی عصر انشاالله.
اگر همت ما مصروف بر این باشد که انقلاب را در پیچ تاریخی بدانیم یعنی بدانیم که کل یوم عاشورا و کل ارضا کربلا. لذا همیشه خودمان را در محضر امام و خدمتگزاری به امام باید حس کنیم.
هرشب که موقع خوابمان می شود لحظهای باشد که تاریکی هوا ما را به این حس و حال منتقل کند که الان خیمه اباعبدالله هست و در این خیمه میخواهیم دوباره تجدید بیعت کنیم. میخواهیم دوباره نیروی و توان خودمان را در خدمت به حضرت قرار دهیم و یک مراقبهای داشته باشیم در این که روزی که بر ما گذشت، هفتهای که بر ما گذشت چه مقدار از اوقاتمان صرف حوائج خودمان شده و چه مقدار از وقتمان صرف حوائج امام زمانمان شده حتی اینکه حوائج اماممان را بهتر فهم کنیم. بهتر بتوانیم خدمتگذاری کنیم این هم یک سطح است.
اینکه کسی به محضر امام مشرف شود و امام از او یاری بخواهد و بگوید من الان جانم برایم محترم است اما حاضرم مالم را در خدمتتان قرار دهم. وقتم برای کار دیگری است اما مالم در خدمت شما باشد. خب اباعبدالله در مسئله بحران این مال را نپذیرفت. گفت ما به مال تو نیازی نداریم، اما اگر وقتت و جانت را در خدمت شما قرار نمیدهی جایی برو که صدای نصرت ما را هم نشنوی.
ببینیم آیا این خطاب به ما هم اتفاق میافتد یا نه.
اگر هر شب مراقبههایمان، مراقبههای نصرت امام باشد. یک وقت مراقبههای آدم میتوانید مراقبههای صلاح و سقمش باشد، این هم عبادت است اما یک وقت میتواند مراقبههایش این باشد که چه اتفاقی دارد میافتد و من دارم چه کار میکنم. متوجه این معنا باشد که نصرت امام چگونه اتفاق میافتد؟ و من در این نصرت امام چه نقشی دارم؟ چه کار باید انجام دهم؟ آن وقت خیلی از چیزهایی که برای اهل عالم زیبا هست برای او زیبا نیست. آن را قشنگ نمیبیند و اصلاً دنبالش نمی رود. چیزی را که زیبا نبیند دنبالش نمیرود و به جای آن چیزهای دیگری را زیبا میبیند ولو تحمل بلای امام باشد ولو اینکه تحمل مرارتها و سختیها باشد.
سختی را زیبا میبیند. چرا؟ چون میداند در راه نصرت امام این کار برایش معنا دارد. لذا برای کسی که شغلش یاری کردن امامش شد استقبال از بلا جزء زیباییها است. آن بلایی که یک قسمت از حوائج امام را رفع کند.
ببینید مقام معظم رهبری را، با چه آرامشی، با چه طمأنینهای، باچه شجاعتی به دل بلاها میزند و از هجمههایی که کفر و نفاق و مشکلات بر سر ایشان میآورد، استقبال می کند و ایشان همه همت و تعصباتشان را سر این قرار میدهند.
شغلشان این شده. شغلشان شده بلاکشی امام. همه بلاهایی که قرار است بر وجود نازنین امام زمان در این وضعیت اجتماعی ایران بیاید را مقام معظم رهبری دارند تحمل می کنند و از این منظر هست که هر چیزی که میبینند زیبا میبینند. از منظر تحمل بلاهاست.
آن وقت اگر ما بخواهیم در یک مراحلی شغلمان را عوض کنیم یواش یواش بشویم ناصر امام، باید توجه داشته باشیم که باید یک سهمی از سختیها و مرارتها را به جان بخریم. اینکه شما شروع کنید به بیان مباحث تان و دفاع از انقلاب را در جاهای مختلف بیان کنید ناملایمات را تحمل کنید فحش بشنوید و لب فرو ببندید بدگوی به شما بکنند و با آرامش و اخلاق بخواهید جواب بدهید و دستگیری کنید، این میشود تحمل بلاها و بعد انشالله بتوانید قدم قدم هدایتی را رقم بزنید.
اگر بخواهیم یواش یواش اینها شغلمان بشود دیگر مسائل تعطیلات و عید برایمان کمرنگ میشود. هرکدام از مسائلی که روزگار در آن ما را به تعطیلی میکشاند، آن را ابزاری قرار دهیم برای بست کارمان، برای اینکه نوع کار را به گونه دیگری و در یک فضای دیگری مطرح کنیم. لذا تعطیلی نباید برای ما معنا داشته باشد. اگر تعطیلی معنی نداشته باشد،
یعنی همه روزها را روز نصرت امام میدانیم ولو اینکه داریم صله رحم میکنیم
همه مکانها را مکان درگیری با کفر و نفاق میبینیم ولو این که داریم خانه تکانی میکنیم. وقتی فکر و ذکر و مراقبه و رفتارمان متمرکز بر نصرت امام شود یواش یواش ناراحت میشویم از این که تعطیلی برای ما اتفاق بیوفتد.
گرچه سال تمام میشود اما امتحانات ما، ماموریتهای ما، تلاشهای ما همچنان ادامه دارد و باید با سرعت بیشتر و همت بیشتری پایدار بماند، به حول قوه الهی و به مدد حضرت ولی عصر انشاالله.
اگر همت ما مصروف بر این باشد که انقلاب را در پیچ تاریخی بدانیم یعنی بدانیم که کل یوم عاشورا و کل ارضا کربلا. لذا همیشه خودمان را در محضر امام و خدمتگزاری به امام باید حس کنیم.
هرشب که موقع خوابمان می شود لحظهای باشد که تاریکی هوا ما را به این حس و حال منتقل کند که الان خیمه اباعبدالله هست و در این خیمه میخواهیم دوباره تجدید بیعت کنیم. میخواهیم دوباره نیروی و توان خودمان را در خدمت به حضرت قرار دهیم و یک مراقبهای داشته باشیم در این که روزی که بر ما گذشت، هفتهای که بر ما گذشت چه مقدار از اوقاتمان صرف حوائج خودمان شده و چه مقدار از وقتمان صرف حوائج امام زمانمان شده حتی اینکه حوائج اماممان را بهتر فهم کنیم. بهتر بتوانیم خدمتگذاری کنیم این هم یک سطح است.
اینکه کسی به محضر امام مشرف شود و امام از او یاری بخواهد و بگوید من الان جانم برایم محترم است اما حاضرم مالم را در خدمتتان قرار دهم. وقتم برای کار دیگری است اما مالم در خدمت شما باشد. خب اباعبدالله در مسئله بحران این مال را نپذیرفت. گفت ما به مال تو نیازی نداریم، اما اگر وقتت و جانت را در خدمت شما قرار نمیدهی جایی برو که صدای نصرت ما را هم نشنوی.
ببینیم آیا این خطاب به ما هم اتفاق میافتد یا نه.
اگر هر شب مراقبههایمان، مراقبههای نصرت امام باشد. یک وقت مراقبههای آدم میتوانید مراقبههای صلاح و سقمش باشد، این هم عبادت است اما یک وقت میتواند مراقبههایش این باشد که چه اتفاقی دارد میافتد و من دارم چه کار میکنم. متوجه این معنا باشد که نصرت امام چگونه اتفاق میافتد؟ و من در این نصرت امام چه نقشی دارم؟ چه کار باید انجام دهم؟ آن وقت خیلی از چیزهایی که برای اهل عالم زیبا هست برای او زیبا نیست. آن را قشنگ نمیبیند و اصلاً دنبالش نمی رود. چیزی را که زیبا نبیند دنبالش نمیرود و به جای آن چیزهای دیگری را زیبا میبیند ولو تحمل بلای امام باشد ولو اینکه تحمل مرارتها و سختیها باشد.
سختی را زیبا میبیند. چرا؟ چون میداند در راه نصرت امام این کار برایش معنا دارد. لذا برای کسی که شغلش یاری کردن امامش شد استقبال از بلا جزء زیباییها است. آن بلایی که یک قسمت از حوائج امام را رفع کند.
ببینید مقام معظم رهبری را، با چه آرامشی، با چه طمأنینهای، باچه شجاعتی به دل بلاها میزند و از هجمههایی که کفر و نفاق و مشکلات بر سر ایشان میآورد، استقبال می کند و ایشان همه همت و تعصباتشان را سر این قرار میدهند.
شغلشان این شده. شغلشان شده بلاکشی امام. همه بلاهایی که قرار است بر وجود نازنین امام زمان در این وضعیت اجتماعی ایران بیاید را مقام معظم رهبری دارند تحمل می کنند و از این منظر هست که هر چیزی که میبینند زیبا میبینند. از منظر تحمل بلاهاست.
آن وقت اگر ما بخواهیم در یک مراحلی شغلمان را عوض کنیم یواش یواش بشویم ناصر امام، باید توجه داشته باشیم که باید یک سهمی از سختیها و مرارتها را به جان بخریم. اینکه شما شروع کنید به بیان مباحث تان و دفاع از انقلاب را در جاهای مختلف بیان کنید ناملایمات را تحمل کنید فحش بشنوید و لب فرو ببندید بدگوی به شما بکنند و با آرامش و اخلاق بخواهید جواب بدهید و دستگیری کنید، این میشود تحمل بلاها و بعد انشالله بتوانید قدم قدم هدایتی را رقم بزنید.
اگربخواهیم یواش یواش اینها شغلمان بشود دیگر مسائل تعطیلات و عید برایمان کمرنگ میشود. هرکدام از مسائلی که روزگار در آن ما را به تعطیلی میکشاند، آن را ابزاری قرار دهیم برای بست کارمان، برای اینکه نوع کار را به گونه دیگری و در یک فضای دیگری مطرح کنیم. لذا تعطیلی نباید برای ما معنا داشته باشد. اگر تعطیلی معنی نداشته باشد،
یعنی همه روزها را روز نصرت امام میدانیم ولو اینکه داریم صله رحم میکنیم
همه مکانها را مکان درگیری با کفر و نفاق میبینیم ولو این که داریم خانه تکانی میکنیم. وقتی فکر و ذکر و مراقبه و رفتارمان متمرکز بر نصرت امام شود یواش یواش ناراحت میشویم از این که تعطیلی برای ما اتفاق بیوفتد.